بسم الله الرحمن الرحیم-داستان طرح قتل حضرت علی علیه السلام توسط خالد لعین من به این نحومطالعه کردم- که جناب خلیفه اول متوجه شد که برای نماز روز به روزکمتر میایند وتعدادبسیاراندک شد وتحقیق کرد متوجه شدکه علت ان عدم حضور علی علیه السلام درمسجد است- چندبار از حضرت علی علیه السلام دعوت کرد که به مسجدبیایند وحضرت امتناع کردند- خلیفه اول خالدرابه منزل دعوت کرد واز اوپرسید راه حل چیست- ایشان گفت پول قابل ملاحظه ای به من بده ومن علی علیه السلام به مسجد میکشانم واورابه قتل میرسانم وفرار میکنم بعداز مرگ شما بر میگردم ومیگویم بدستور خلیفه بود اب از اب تکان نمیخورد-خلیفه اول پذیرفت کنارخلیفه اول جائی برای حضرت علی علیه السلام درنظر گرفته شدخالد چند ردیف پایئن تربود زمانی که سلام شروع شود خالد بلند شوددرسجده گردن حضرت علی علیه السلام رابزند ومتواری شود خالد پیش حضرت علی علیه السلام امد که خلیفه برای کاری مهمی برای وضعیت اسلام بعد از نماز با شمادارد-حضرت علی علیه السلام باشمشیر امد وپشت خالد نشست ویاران حضرت علی علیه السلام باشمشیر امدند وطلحه هم پشت سر خلیفه نشست- خلیفه هرچه صبر کردامام علیه السلام جلونیامد نماز را شروع کرد درحالیکه متفکر بود به اینتجه رسید تا خالدبلندشود حضرت توجه میشود وخالد را دستگیر میکند واسرار میپرسد وخالداز ترس خواهد گفت وطلحه گردن خلیفه را میزندلذا درنماز قبلاز سلام گفت ان کارانکنبعداز نماز حضرت یقه خالدرا گرفت وفرمودندخالد کدام کارا؟ رنگ خالد پرید وفهمید امام علیه السلام فهمیده است خالدگفت هیچ کار- امام علیه السلام فرمودند چرا رنگ ات پریده است- ایشانگفت قرار بودبعداز نماز برویم وباغی راببینیم امام علی السلامدست درکمر خالد کردند واورابلند کردند ودرهواچرخاندن ومحکم به زمین زدند ورنگ خلیفه سفید شد ولب ایشان به حرکت درامد که الان است که خالد کشته شود- وامام علیه السلام شمشیر کشیدند وبرروی سینه خالد نشستند وفرمودن قسم به خداوندمنان اگر حقیقت را نگوئی تورا میکشم وخالد جریان گفت وحضرت نگاهی غضنباک به خلیفه کرد واز روی سینه خالد بلند شود وفرمودند بر گردید